پنج‌شنبه، 01 قوس 1403

نگاهی به زندگی، کار و هنر امام جان عالمی

مقاله
بازدیدها: 101
شریک سازید:

امام‌جان عالمی، یکی از چهره‌های برجسته و شاعران با ریشه‌های عمیق فرهنگی و ادبی در کوفِ اب زمین، ولایت بدخشان، است.

او نه تنها به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان فردی که با قلم و کلام خود، تجسمی از دردها، امیدها و آرزوهای مردم منطقه‌اش را به نمایش گذاشته، شناخته می‌شود. آثار او، بازتاب‌دهنده تجربیات شخصی و اجتماعی‌ای هستند که در دوران زندگی‌اش از سر گذرانده است. این تجربیات شامل جنگ‌ها، مهاجرت‌ها، فقر و ظلم‌هایی است که مردم منطقه‌اش متحمل شده‌اند.

شعرهای امام‌جان عالمی با لحنی ساده اما پرقدرت، بیانگر احساسات عمیق و حقایق تلخ جامعه هستند. او با استفاده از تصاویر زنده و توصیفات بکر، توانسته است وضعیت دشوار زندگی در زمان جنگ و بی‌ثباتی را به تصویر بکشد. اشعار او نه تنها انعکاسی از رنج و سختی، بلکه نشانی از مقاومت علیه دشواری‌ها و امید به روزهای بهتر هستند.

یکی از نمونه‌های برجسته آثار او، شعری است که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی سروده شده و عنوان «شام تار» را به خود اختصاص داده است. این شعر با نگاهی اندوهگین به وضعیت نابسامان آن زمان کشور، تاریکی و ناامیدی ناشی از جنگ و خشونت را به تصویر می‌کشد. با این حال، در دل این تیرگی، شاعر به روشنی و صلح امید دارد و از خداوند برای کشورش آرامش و امنیت می‌طلبد.

شعر «شام تار» نمایانگر اوج درد و رنج مردم افغانستان در دوران جنگ‌های داخلی است؛ جنگ‌هایی که خانه و کاشانه بسیاری را از بین برد و کشور را به ورطه نابودی کشاند. اما در همین شعر، عالمی به صلح و بازگشت به زندگی عادی امید بسته است؛ امیدی که همچنان در دل‌های مردم زنده است و برای آن دعا می‌کنند.

به طور کلی، آثار امام‌جان عالمی گنجینه‌ای از تجربیات یک نسل هستند که با رنج، ناامیدی و در عین حال، امید و آرزو زندگی کرده‌اند. او با قلم خود توانست احساسات مردمش را بیان کند و به عنوان صدایی برای آنان که در سکوت و فراموشی به سر می‌بردند، به یادگار بماند.

 زندگی‌نامه

امام‌جان عالمی، فرزند ملا محمد عالم و نواسه افسقال محمد قاسم، در سال ۱۳۲۸ خورشیدی در قریه قلعه کوف درواز، در دامان خانواده‌ای با اصالت و نیمه‌اشرافی دیده به جهان گشود. او آموزش‌های ابتدایی خود را در زادگاهش تا پایان صنف سوم به پایان رسانید. سپس برای ادامه تحصیل به فیض‌آباد رفت و دوره متوسطه را با موفقیت در آنجا گذراند. دوره لیسه را نیز در لیسه هوانوردی و هواشناسی کابل به اتمام رسانید.

در ۲۸ قوس سال ۱۳۴۸ خورشیدی، امام‌جان به عنوان مأمور فنی در اداره هوانوردی ملکی به کار آغاز کرد و در طول خدمت، در میدان‌های هوایی کابل، فیض‌آباد، خواهان و درواز خدمت صادقانه‌ای انجام داد. عشق او به دانش و خدمت باعث شد تا در سال ۱۳۶۰ خورشیدی به دانشکده سیاسی آکادمی پولیس راه یابد و در پایان سال ۱۳۶۱ خورشیدی با اخذ درجه کارشناسی (لیسانس)، به عنوان افسر در وزارت داخله مقرر شود. او با پشتکار و دلبستگی به کار خود، تا رتبه دگروالی ارتقا یافت و پس از سال‌ها خدمت صادقانه، در تاریخ ۱۰ جدی سال ۱۳۸۴ خورشیدی بازنشسته شد.

از دستاوردهای ادبی وی، یک اثر چاپ‌شده با عنوان "میر عزیز که بود و میر عزیزی کی‌ها اند؟" و دو اثر چاپ‌ناشده به نام‌های "اشعار عالمی" و "مقالات عالمی" به یادگار مانده است.

دیدگاه فرهنگیان و سخنوران

سبحان‌قل نامول، از شاعران برجسته‌ی درواز در پیوند به شخصیت و جایگاه مردمی امام‌جان عالمی می‌گوید: «عالمی، طوری که از نام، تخلص و آثار ماندگارش پیداست، شخصیتی است مردم‌دار که در هیچ برهه‌ای از تاریخ، دست از خدمتگزاری برای مردم خود برنداشته است. شعرهای او صدای فرد فرد ساکنان دروازهاست و امروز در حافظه هر دروازی به ثبت رسیده است. شعرهای عالمی کمتر در اختیار مردم بیرون از درواز قرار گرفته و این شاعر بزرگ مانند صدها شاعر و سخنور دیگر مورد بی‌مهری‌های فراوان قرار گرفته است.»

نجیب بیضایی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی نیز کارهای ادبی امام‌جان عالمی را می‌ستاید. آقای بیضایی می‌گوید: «جناب عالمی یکی از خوبان زمان است. او در کنار همه خوبی‌ها، پژوهش‌هایی را درباره جوانان، پیران، روشنفکران و تحصیل‌کردگان و متنفذین بدخشان که در دوران سیاه و استبدادی حفیظ‌الله امین تیرباران شدند و گمنام ماندند، راه‌اندازی کرده است. ماحصل این پژوهش‌ها را نشر و باعث زنده نگه‌داشتن نام و نشان و کارنامه‌های آنان شده است. امیدوارم در کنار شعر و شاعری و پژوهش‌های دیگر، این روند را نیز ادامه دهد و ما را در روشنایی بیشتر قرار دهد.»

نمونه‌ی شعری

چه کرده است یارب مردم ما
که هر لحظه مرگ بر تبار است

بگو کابل، که کی آمد سراغت؟  
که روز روشنت چون شام تار است

یکی از خانه و جایش جدا شد
دگری از ترس راکت در فرار است

یکی چادرنشین اندر شمالی
یکی آواره در سرزمین مزار است

مسافر ناله‌های زار دارد
که مالش چور و ملکش در شرار است

فغان و ناله‌ها سر داده کابل
که مردمانش همه صید شکار است

خداوندا، به این کشور صلح را آر
که چشم پیر و جوان در انتظار است

نجات از این مصیبت عالمی نیست
تا زمانی که جنگ افتخار است

اطلاعات شهر

اطلاعات شهر